قاتلان روانی یا نابغه هایی قاتل
نابغه هایی که لقب قاتل سریالی انتخاب کردن
مطالب پر بازدید
قاتل باهوش
افرادی مثل انیشتین، نیوتن، ادیسون و ... که هر کدومشون نقش بسیار پررنگی در پیدایش جهان نوین داشتن اما تاریخ پر از قاتل های باهوش بوده که از هوش و ذکاوتشون در راه برآورده کردن امیال نفسانی و عقده های روانیشون بهره بردن افرادی مثل ناپلئون بناپارت، هیتلر و... که از استعدادشون برای رسیدن به اهداف جاه طلبانشون استفاده کردن.
از بین پرونده های جنایی موجود در اداره های پلیس، کم نیستن پرونده هایی که بسیار هوشمندانه طراحی شدن و با وجود تلاش فراوان هزاران پلیس هنوز لاینحل باقی موندن. کم نیستن دزدی ها و کلاهبرداری هایی که حتی شنیدنشون هوش از سر آدم می بره، چه برسه به طراحی و اجرای فوق العادشون. پشت بیشتر این پرونده ها افرادی با ضریب هوشی بسیار بالا قرار دارن که نابغه های زمانشون محسوب میشدن. افرادی مثل نیتن لئو پولد با ضریب هوشی 210، اندرو کونان با IQ 147، رادنی آلکالا با IQ 137 تا 170 که ماجرای دزدیها و جنایاتشون هنوز سر زبوناست. از مقدار هوش قاتلینی که براتون گفتیم تعجب کردید؟
تا تعجب شما ادامه داره جالبه به شما بگیم که بعضی از این قاتلای باهوش از ی روش هایی برای قتل استفاده کردن که عقل جن هم بهش نمیرسه. باور کردنش سخته اما روش این قاتل های باهوشجوری بوده که پلیس سالها بعد متوجه رمز و راز این قتل ها شدن.
واسه آشنایی بیشتر با این نابغه های جنایتکار، چند تا از معروفترین و مشهورترین قاتلای باهوش قرن بیستم رو انتخاب کردم که به قول معروف هنوز رو دستشون کسی بلند نشده:
رابرت باندی
تئودودر رابرت باندی معروف به تد باندی؛ یکی از بدنام ترین و مشهورترین قاتلان زنجیره ای، قرن بیستمه که با ظاهر اغواگرانه اش تونست حداقل 36 زن رو تو4 ایالت مختلف امریکا فریب بده و اونها رو به قتل برسونه. تد با ضریب هوشی 136 از جمله قاتلای باهوش و کاریزماتیکیه که برخلاف ظاهر معمولیش بسیار خطرناک و روانی بود.
اعترافات تد تو دهه 70 میلادی واقعا تکان دهنده بود و کارهاش با جنازه ها خیلی جنجال به پا کرد. مردم به تد به خاطر کارهایی که با جنازه قربانیاش می کرد، لقب متجاوز مرده باز رو دادن. خیلیا می گفتن که تد حتی از تماشای پوسیدن جنازه قربانیاش هم لذت می بره.
قطعا اون چیزی که آدم باهوش و باسوادی مثل تد رو به سمت قتل و جنایت سوق میده، ریشه در روانش داره و دوران کودکی سراسر با قساوت، آشفتگی و حس حقارت، در نهایت ازش یه تبهکار روانی خطرناک ساخت.
هانیبال لکتر
اگه کتاب اژدهای سرخ رو نخوندین، قطعا فیلم سکوت بره ها رو دیدین، با وجود چنین اثر درخشانی کمتر کسی پیدا میشه که هانیبال لکتر یا همون دکتر لکتر معروف خونخوار رو نشناسه.
انسانی هوشمند و روان شناسی توانمند که از اعتماد به نفس بالایی هم برخوردار بود. برتری هوشی این فرد بر هیچ کس پوشیده نیست. این استعداد در کنار تخصصش یعنی روان شناسی، بینشی به دکتر لکتر داده بود که همه حرکات عادی و غیر ارادی افراد رو پیش بینی می کرد و می تونست افراد رو به خوبی کنترل کنه.
دکتر لکتر به عنوان یه روان شناس برجسته؛ قدرت کلامی فوق العاده ای هم داره؛ ولی از این همه هوش در جهت فریب دیگران و قتل و نهایت آدمخواری استفاده می کنه. این فرد به خاطر هوش فراوانش خیلی ترسناک تر از قاتلای سریالی دیگه هست و می تونه نماد قدرت خفته در تاریکی باشه. قدرتی که به خاطر هوش بالا و توانایی کنترل افراد، خیلی ترسناکه. دکتر لکتر در اصل یه بیمار روانی خطرناک و آدمخواره که به خاطر استعداد فراوونش میتونست خیلی راحت همه رو فریب بده.
زودیاک
زودیاک نام مستعار یه قاتل زنجیره ای با ضریب هوشی فوق العاده بالا تو دهه 60 تا 70 میلادیه که تو شمال کالیفرنیا زندگی می کرد و آرامش رو از مردم گرفته بود. قاتلی که با وجود همه تلاشای بی وقفه پلیس هیچ وقت دستگیر نشد و هنوز به عنوان یه قاتل مرموز تو یادها مونده.
زودیاک به خاطر نامه های کد گذاری شده به پلیس و مقامات سر زبونا افتاد. اون قبل از انجام اولین قتلش به پلیس نامه ای نوشت و اونارو از کاری که می خواست بکنه؛ باخبرکرد. شاید چون می خواست هوش و استعدادش رو به رخ اونا بکشه. با وجود ارسال تقریبا 20 نامه و یه عالمه سرنخ ؛ باز هم پلیس نتونست زودیاک رو دستگیر کنه. از بین نامه های زودیاک، چهار تاش به زبان سانسکریت و باستانیه که نیم قرن بعد توسط یه تیم بین المللی کد گشایی شد. در هر صورت تو اون سالها زودیاک اونقدر فضای ترس و وحشتی ایجاد کرده بود که خیلیا با شنیدن حتی اسمش یخ می زدن.
این قاتلای سریالی به گفته روانشناسا معمولا اختلال شخصیت ضد اجتماعی دارن، یعنی به جای این که از رفتن به شهر بازی و سوار ترن هوایی شدن؛ لذت ببرن، از آسیب زدن به دیگران چه روحی، چه جسمی به هیجان و لذت می رسن. این افراد که بیشتر وقتا از زجر کشیدن دیگران هیجان زده میشن و بوی خون حالشون رو خوب می کنه؛ اونقدر قیافه و رفتارشون عادی و معمولیه که شاید هر روز تو اتوبوس و کافه ها ببینیدشون و بهشون احترام هم بذارین. چون اونا به خاطر هوش بالاشون به راحتی می تونن چند شخصیت رو بازی کنن و دیگران رو فریب بدن.
باهوش ترین قاتل جهان
قطعا هیچ کس تو هیچ کجای دنیا دلش نمی خواد جای قربانیای این افراد باشه، چون این قاتلا به دلیل هوش سرشارشون خیلی خطرناکن و عملا هر کاری از شون برمیاد. پس چرا دیدن فیلمها و خوندن این نوع کتاب ها خیلی حال میده؟
اولین کسی که فیلم های ترسناک رو با تریلرهای روان شناختی پیوند زد، الفرد هیچکاک کبیر بود . اون تونست با ساختن فیلم "روانی" تو سال 1960 ژانر جدید دلهره اور رو به فضای ترسناک اضافه کنه که از اون موقع تا حالا تو خیلی از کتاب ها و فیلم ها و بازیا ازش استفاده میشه. قطعا یکی از مهمترین دلایل استقبال از این ژانر، تجربه حس ترس و التهاب حاکم بر فضای فیلم و یا کتابه. تصور گیر افتادن توچنین شرایطی که پر از ترس و دلهره و نگرانیه می تونه واسه خیلیا هیجان انگیز باشه.
واسه این کار فقط کافیه چشماتو ببندی و خودتو جای قربانی یکی از این قاتلای روانی قرار بدی... اصلا چرا تخیل ؟!!!! واسه تجربه این حس کافیه یه سری به اتاق روانی مجموعه اتاق فرار انیگما بزنی. جایی که به خوبی فضای مربوط به این ژانر رو ساختن و با طراحی فوق العادشون شما رو تو اون حال و هوا قرار میدن.
تو اتاق روانی ترس رو تو تو تک تک سلولاتون حس می کنین و با پیشرفت روند بازی اونقدر تو اون فضا غرق میشین که تشخیص واقعیت از بازی به راحتی براتون ممکن نیست.
همون اول بازی، هتل عجیب و غریبی که تو حوالی شهر شیکاگو واسه اقامت انتخاب کردین؛ یکم غیر معمول به نظر میاد، ولی رفته رفته با دیدن راه پله هایی که به هیچ جا راه ندارن، اتاق های بدون پنچره و درهای مخفی، ترس به جونتون میفته و اتاق های شکنجه و کوره های بزرگ تو زیر زمین، دیگه مطمئنتون می کنه که گیر یه قاتل روانی بالفطره افتادین. یه ترس واقعی که تو زندگی پیش نمیاد. اما تجربش می تونه برای خیلیا هیجان انگیز و منحصر بفرد باشه.
فضای تاریک، گوتیک و دلهره آور این اتاق با ظاهر مرموز دکتر هولمز حس هایی رو تو وجود شما زنده می کنه که مهم ترینش ترسه. شخصیت مرموز دکتر هولمز به همراه ظرف های اسید و ابزار قطعه قطعه کردن جسد تداعی کننده دکتر لکتر معروفه که نفس رو تو سینه حبس می کنه.
تو طراحی این اتاق به کوچکترین جزئیات توجه شده و هر چیزی حساب شده یه جایی قرار داره. طراحا تلاش کردن تو پس زمینه و جزئیات صحنه، سرنخ هایی از مسائل روانی که داره تو هتل اتفاق میفته براتون بذارن.
شخصیت پردازی خیلی دقیق و حساب شده ست، جوری که شما حتما مجذوب سناریو، محیط و معماهای تو این اتاق میشین. پس اگه واقعا آدمی هستین که کمتر چیزی شما رو به هیجان میاره و معمولا از دیدن چیزای تکراری لذت نمی برین؛ این اتاق فرار ترسناک خوراک شماست. با دوستاتون برین و حسابی لذت ببرین.
منبع: اتاق فرار انیگما
میزان محبوبیت (10)
به این مقاله امتیاز دهید
مطالب پر بازدید
فرم ارسال نظر
امین ۱۵ مرداد ۱۴۰۲
سلام گفتین الفرد هیچکاک اولین کسی بود که ترسناک رو به روان شناختی اضافه کرد. پس فیلم peeping tom 1960 رو چی میگین؟ اون که چند ماه هم زودتر از فیلم روانی عرضه شد.
پاسخ به نظر