داستان کودکانه قدیمی

داستان کودکانه قدیمی

داستانهایی که تو بچگی با گفتنش ما رو میترسوندن

داستان کودکانه ترسناک

 

همه ما می دونیم که داستان های کودکانه و افسانه ها چقد تو شکل گیری فرهنگ و توسعه اون نقش مهمی دارن و جوامع از همون اول برای انتشار یا پذیرش یه مفهوم خاص به داستان سرایی می پرداختن و سعی می کردن مفاهیم و ارزشهاشون رو از طریق داستان گسترش بدن. داستان نویسی هم به نوبه خودش مقوله گسترده و وسیعیه که تقریبا تو همه زمینه ها نگاشته میشه، مثل داستان های علمی و تخیلی،جنگی، عاشقانه، مذهبی، ترسناک و .... .

در گذشته که خبری از سینما و تلویزیون نبود، داستان ها نقش بسیار مهمی در تربیت کودکان داشتن و معمولا خانواده ها تلاش می کردن تا در قالب داستان های عبرت آموز، رفتارهای تربیتی خاصی رو برای بچه هاشون نهادینه کنن. داستان هایی که به این سبک روایت میشدن، اغلب هشدار دهنده بودن و وقتی با چاشنی اغراق قاطی می شد، واقعا برای کودکان ترسناک بود.

برای آشنایی بیشتر با این جور داستان های عبرت آموز، فقط کافیه یه جستجوی ساده بکنین تا به نمونه های زیادی از اونها که تقریبا تو فرهنگ همه کشورها وجود داشته، دست پیدا کنین.

در اینجا برای آشنایی بیشتر به چند نمونه از داستان های این چنینی می پردازیم:

 

شنل قرمزی

 

شنل قرمزی

 

اصل این داستان ایتالیایی به نام مادر بزرگ قلابی در قرن دهم نوشته شده و یکی از قدیمی ترین و آشناترین داستان هاییه که با اقتباس از اون، کارتون ها و فیلم های جذاب زیادی ساخته شدن. این داستان در مورد دختریه با شنل قرمز که به نصیحت مادرش گوش نمی کنه و در مسیر رفتن به خونه مادر بزرگ با حرف زدن با غریبه ها و اعتماد به اونا باعث به وجود اومدن دردسرهایی میشه.

 نکته اخلاقی این داستان اینه که بچه ها باید به حرف بزرگتراشون گوش بدن و به هر کسی اعتماد نکنن.

 

عاقبت تقلید از پسرها

 

این داستان که در سال 1859 میلادی نوشته شده در مورد دختریه که رفتارهای پسرانه و کمی بی ادبانه داره و حاضر نیست به نصیحت دیگران گوش بده و تو رفتاراش مثل یه خانم رفتار کنه. در انتهای داستان هم این دختر به یه پسر با شغل دریانوردی تبدیل می شه.

نتیجه اخلاقی این داستان که قطعا در این دوره و زمونه تاریخ مصرفش به پایان رسیده؛ این بود که دخترا باید رفتار دخترانه داشته باشن و از ظرافت های زنانه بهره ببرن.

 

عاقبت بچه ای که ناخنش را بجود

 

عوارض ناخن خوردن

 

این داستان در مورد پسریه که عادت مکیدن انگشتها و جویدن ناخن هاش رو داشت. مادر این پسر بچه هم بهش هشدار داده بود که اگه این عادت زشتش رو ترک نکنه، خیاطی با قیچی بزرگ انگشتاشو قطع می کنه.

داستان عاقیت بچه ای که ناخنش را بجود، یه بخش از کتاب  Struwwelpeter  نوشته هاینریش هافمن؛ شش داستان جداگانه داره و در سال 1845 میلادی نگاشته شده. تو این کتاب نویسنده تلاش کرده تا مفاهیمی مثل مهربان بودن با حیوانات، کوتاه کردن مو، بهانه گیری نکردن از غذا و... را در قالبی ترسناک به کودکان یاد بده.

 

پیرزن گونی به دست

 

این داستان قدیمی که بیشتر در مناطق اطراف مدیترانه و سوریه رواج داشته، در مورد پیرزنیه که با یه گونی رو پشتش بچه های شلوغ و بازیگوش را شناسایی می کنه و بعد در یه فرصت مناسب اونارو تو گونی میندازه و به بالای کوه می بره. اونجا هم با تخت های سوزنی و لباسهای ضخیم مجازاتشون می کنه. پیرزن گونی به دست که کارش شبها شروع میشه، معمولا پشت پنجره های خونه ها منتظر می ایسته تا بچه های بد رو با خودش ببره.

این داستان که بدون چاشنی اغراق هم ترسناکه، نکته تربیتیش اینه که به بچه ها یاد بدن شبا زودتر بخوابن.

 

ربکا

 

ربکا

 

این داستان که توسط هیلاری بیلوک نوشته شده، درباره دختر خوبی به نام ربکاست که فقط یه رفتار زشت داره و دوس داره با مجکم بستن درها دیگران رو بترسونه. سرانجام هم یه روز یه سنگ بزرگی از بالای  دری که ربکا محکم بسته بود؛ کنده میشه و به سرش میخوره و اونو می کشه.

 

مکس و موریتز

 

این داستان که واقعا به ژانر وحشت شباهت داره؛ در مورد دو کودک شروره که هیچ کس از دستشون در اسایش نیست، اونها از هیچ کار خبیثانه ای ابا نداشتن و همه رو به نوعی آزار میدادن. مثلا با دونه های سمی پرندگان رو می کشتن، در تختخواب عمویشان حشرات موذی مینداختن. موهای معلمشان را آتش میزدن و مرغ ها را می دزدیدن و .... . در نهایت هم این دو کودک بدجنس توسط یه کشاورز تکه تکه میشن و گوشتشون به عنوان غذا جلوی مرغابی ها انداخته میشه.

نمونه های این سبک از داستان نویسی در فرهنگ قدیم ایرانی نیزکم نیست و گذشته ما مملو از داستان های ترسناکی از غول و جن و پریه که با هدف تربیت بچه ها زیر کرسیها گفته میشد و سعی میشد با ترسوندن بچه ها، اونا رو به انجام کارهای خوب تشویق کنن.

 

دخترک گریان

 

دختر گریان

 

این داستان در مورد دخترک زیباییه که با وجود داشتن زندگی خوب همش گریه می کنه. مادرش بهش هشدار داده بود که اگه زیاد گریه کنه، ممکنه بیناییش رو از دست بده ؛ ولی دخترک به حرفاش گوش نمیده و عاقبت چشماش از حدقه در میاد و روی زمین میفته.

خوشبختانه در دوره و زمونه ای زندگی می کنیم که گفتن و شنیدن چنین داستان هایی کاملا منسوخ شده و همگان معترفن که این داستان های دلهره اور حتی با هدف تربیت کودکان باعث ایجاد ترس، دیدن کابوس و به وجود آمدن حس هایی مثل خشونت و اندوه میشه.

با این همه دیده شده که تقریبا اکثر کودکان در دوران نوجوانی برای فرار از روزمرگی و تکرار؛ علاقه خاصی به خواندن کتاب های ترسناک پیدا می کنن. چرا که با خوندن این کتاب ها می تونن انرژی درونیشون رو تخلیه کنن و با فعال کردن قوه تخیل، احساس شجاعت پیدا کنن.

در این بین نوجوونا و جوونایی هم هستن که حس ماجراجویی درونیشون نه با خوندن کتاب که با دیدن فیلم بیشتر ارضا میشه، این جور افراد که دوس دارن؛ خودشون رو جای قهرمان داستان ببینن، از حس ترس کاذب لذت می برن و دچار هیجان میشن. این ادما از جان سالم به در بردن قهرمان داستان و ماجراجویی های رمز آلود و راز گونه یاد می گیرن که مشکلات رو میشه حل کرد و این جوری اعتماد بنفس بهتری دارن. پس میشه گفت که به نوعی حس لذت بردن از داستان ها و فیلم های ترسناک برای یه سری از آدما وجود داره و اونها دوس دارن با تجربه غیر مستقیم ترس، احساس اضطراب و ناارامی خودشون رو تخلیه کنن واز دل ماجراهای رازگونه وترسناک چیزای خوب یاد بگیرن.

عملا خیلی از افراد دوس ندارن ترس واقعی رو تجربه کنن و از تجربش به شکل مجازی بیشتر لذت می برن، چرا که مغز انسان وقتی در یه محیط امن با دانش و آگاهی، ترس و دلهره رو تجربه می کنه، لذتی وصف ناشدنی نصیبش میشه. دقیقا عین شور و هیجانی که بعد از تجربه یه اتاق فرار به آدم دست میده.

 

با توجه به این که اتاق فرار بر اساس تجربه غیر مستقیم ترس طراحی و ساخته شده، افراد می تونن با بودن تو این فضاها حس ماجراجویی درونیشون رو ارضا کنن، البته به شرطی که به یه اتاق فرار خوب مثل مجموعه انیگما اعتماد کنن. مجموعه انیگما از اون جاهایی که به درد روزهای کسل کننده میخوره که با دوستاتون دنبال یه هیجان واقعی و غیر قابل تکرار می گردین. چون این اتاق های فرار جوری طراحی شدن که اول حس کنجکاوی شمارو تحریک می کنن و بعد از این که شما رو برای دونستن نتیجه حسابی تحریک کردن، با یه نتیجه غیر منتظره باعث شگفتیتون میشن و لذتی وصف ناشدنی رو براتون به ارمغان میارن.

مجموعه انیگما تقریبا برای هر نوع سلیقه ای یه اتاق طراحی کرده، مثلا اگه عاشق فیلم ها و کتاب های پلیسی و داستان های جنایی هستین و از به هم ربط دادن سرنخ ها و حل یک مساله لذت می برین، اتاق قتل مرموز به درد شما می خوره و اگه اهل اتاق فرار ترسناک هستین که به خاطر درگیری و در نهایت چیرگی بر ترس قهرمان داستان لذت می برین، اتاق تسخیر این مجموعه مناسب شماست. البته اگه عاشق فیلم های جنگی هستین و دلتون میخواد در یه فضای صلح امیز ترس و هیجان شرایط جنگی رو تجربه کنین، ی راست برید سراغ اتاق جنگ مجموعه انی​گما که پر از هیجان و آدرنالینه.

در هر صورت این اتاق ها و فضاهای متفاوتشون یه فرصت دورهمی فوق العاده برای اوناییه که میخوان گذشت زمان رو نفهمن و برای یه ساعتی از محیط های کسل کننده اطرافشون دور باشن.

 

منبع: اتاق فرار انیگما

میزان محبوبیت (8)

به این مقاله امتیاز دهید

فرم ارسال نظر

لطفا فقط عدد وارد کنید

مانیا ۸ اسفند ۱۴۰۲

به نظر دختری که گریه میکرد ترسناک بود

هلسا ۱۶ اسفند ۱۴۰۲

زیاد ترسناک نبود

09120030269 09120036614